|
یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : نادر عتیقی
شیخ خزعل
شیخ خزعل یا شیخ خزعل الکعبی ملقب به «معزالسلطنه» و «سردار اقدس» و همچنین دارای نشان «فرماندهی شوالیه» از نوع درجه اول(KCTE) از امپراتوری بریتانیا ، سالها فرمانروای محمره(خرمشهر) بود. اسناد و نیز تصاویر شیخ خزعل نشان می دهند او گماشته مطیع دولت مرکزی ایران و نه حاکم یک دولت «خودمختار» بوده است. نام وی در زمانیکه بیشترین قدرت را بدست آورده بود به نام «حاکم المحمره المعظم»(خرمشهر) ثبت گردیده است. حاکم اسمی خوزستان در آن زمان حشمت الدوله شاهزاده قاجار بود که در شوشتر و اهواز اقامت داشت. شیخ خزعل در سال ۱۲۸۰ ه.خ. به جای برادرش شیخ مزعل که به دست او از بین رفته بود، از طرف مظفرالدینشاه با درجهٔ امیرتومانی و لقب معزالسلطنه به حکمرانی محمره (خرمشهر) و سرحدداری آنجا تعیین گردید. در ۲۴ خرداد ۱۳۱۵ ه.خ. شیخ خزعل که تحت مراقبت شدید شهربانی قرار داشت فوت شد. شیخ خزعل در یکی از مکاتباتش با سردار بختیاری این سلطه و فرمانبرداری اش را از حاکم خوزستان و سردار بختیاری آشکار می نماید: خدمت حضرت آقای صمصام السلطنه{بختیاری}دامت شوکته، عرض ارادت دارم و از سلامت وجود مبارک استعلام می نمایم، انجمن ولایتی محمره(خرمشهر) تشکیل، گمرک عربستان(منطقه محمره و حویزه) ضبط که وجوه ات به تهران نرود. جهاز مظفری دولتی هم در محمره توقیف دارم، اگر لازم بدانند…خدمت جنابان اجل آقای سالار حشمت و منتظم الدوله دام اقبالهما عرض ارادت دارد. حاجی رئیس(شیخ خزعل) به عرض عبودیت حاضر، فرمایش ات مترصد است.۷ربیع الاول۱۳۲۷ه.ق، خزعل. زندگینامه : شیخ خزعل از قبیلهٔ عرب بنیکعب از تیرهٔ فرعی «محیسن» و پسر سوم شیخ جابرخان نصرت الملک بود که در ۱۲۴۲ ه.خ. از مادری به نام «نوراخانم» دیده به جهان گشود. شیخ خزعل القاب «نصرت الملک»، «معزالسلطنه»، «سردار اقدس»، «سردار ارفع» و همچنین از دولت انگلستان و حکومت هند نشانها و فرمانهای مهم نظامی داشت و به رتبهٔ امیر نویانی هم نایل شده بود. پدرش شیخ جابرخان نصرتالملک بنیانگذار مشایخ بنیکعبه پسر حاج یوسف بود. شیخ جابر پس از شکست ایران از انگلیس در جنگ خرمشهر در ۱۲۷۳ ه.خ. از هواخواهی دولت ایران دل برکند و با بریتانیا روابط دوستانه برقرار کرده رسماً تحتالحمایه آن دولت شد و بدین ترتیب حاکمیت محلی خود را مستقیماً زیر چتر حمایت انگلستان قرار داد؛ اما با همهٔ این اوصاف نزد حکومت مرکزی ایران نیز عزیز و محترم بود و ناصرالدینشاه قاجار در ۱۲۸۴ ه.خ. طی فرمانی از او ابراز رضایت و خشنودی کرده و او را از میرپنجی به رتبهٔ سرتیپ اول ارتقا داد. به قدرت رسیدن شیخ خزعل : (شیخ خزعل با لباس محلی) از شیخ جابرخان چهار پسر باقی ماند: شیخ محمد، شیخ مزعل، شیخ سلیمان و شیخ خزعل که از میان این چهار نفر شیخ محمد و شیخ مزعل بر سر جانشنی پدر اختلاف داشتند. سرانجام شیخ مزعل به عنوان جانشین پدر انتخاب شد. شیخ مزعل هم همانند پدر روابط دوستانهای با انگلستان برقرار کرد، در حالی که دم از طرفداری حکومت مرکزی ایران نیز میزد؛ اما دیری نپایید که روابط وی با دولت انگلستان به تیرگی گرایید. علت این امر رقابت با کمپانی لینچ در امر بازرگانی در کارون و مداخلهٔ نایب کنسول انگلیس و شکایت مزعل به دولت مرکزی بود؛ اما پس از مدتی شیخ خزعل با تحریکات انگلیس وارد صحنهٔ رقابت با برادر شد. تا این که پس از ده سال روابط ظاهری با هم در سال ۱۲۷۶ ه.خ. توانست به همراه چند تن از غلامانش، شیخ مزعلخان را هنگامی که سوار کشتی خود میشد، با تیر تفنگ از پای درآورد. شیخ خزعل پس از آن که برادر خود را از پای درآورد، توانست قدرت را در دست بگیرد و در ۱۲۷۶ ه.خ. حاکم محمره (خرمشهر) و اضافات آن گردد. شیخ خزعل و سردار اکرم : هنگامی که شیخ خزعل به حکومت رسید، عبداللهخان قراگوزلو پسر مصطفیخان اعتمادالسلطنه، ملقب به «سردار اکرم» از سوی حکومت مرکزی به حکومت خوزستان منصوب شد. وی علیرغم اطلاع از اوضاع منطقه عملاً با مسائل شیخ خزعل از قبیل نحوهٔ انتخاب اجارهداران مالیات نواحی فلاحیه و جراحی روبرو گردید. حسینقلی نظامالسلطنه، نواحی جراحی و فلاحیه را از حکومت مرکزی خریداری و زمینهایشان را به کشتکاران عرب اجاره داده بود و شیخ خزعل انتخاب و تعیین اجارهداران را حق خود میدانست؛ اما سردار اکرم این امر را قبول نکرد. بدین ترتیب اختلاف بین آنها آغاز شد. سردار اکرم برای مبارزه با شیخ خزعل به قبایل بختیاری تکیه ورزید و شیخ خزعل به همکاری قبایل بختیاری دل بست؛ اما قبایل بختیاری در موقع حساسی که باید پشت سردار اکرم را میگرفتند، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند و شرط همکاری را واگذاری ناحیهٔ جراحی اعلام کردند. این امر و حمایت نکردن دولت مرکزی از سردار اکرم سبب شکست او از شیخ خزعل شد و در نتیجه از سمت خود معزول شد. شیخ خزعل و گمرکات محمره (خرمشهر) : مسألهٔ دیگر شیخ خزعل، گمرکات محمره بود که خاندان وی پیش از ۱۲۷۹ ه.خ. آن را برای حدود شصت سال اجاره کرده بودند، از بابت آن سودی حدود هشتهزار لیرهٔ استرلینگ به دولت مرکزی میپرداختند و در مقابل ظاهراً به همان میزان نیز خود میبردند. دیری نپایید که دولت مرکزی خواستار بهبود اوضاع گمرکات شد تا از این طریق عایدی خود را افزایش دهد. حکومت مرکزی در پی تحقق اهداف خود بر آن شد تا اجارهداری عوارض گمرکی را ملغی و نظام جمعآوری مستقیم مالیات را پیریزی کند. به همین دلیل تعدادی بلژیکی به کار گرفت. شیخ خزعل از این امر به شدت ناراحت و دست به کار شد. از دولت انگلستان خواست که به حکومت مرکزی ایران فشار بیاورد، تا از پیشنهادهای اصلاحیاش در مورد گمرک خوزستان درگذرد؛ اما تقاضای وی دولت انگلستان را با مشکل مواجه میساخت؛ زیرا آنان تصور میکردند این کار ممکن است به آشوبهای عشایری در منطقه بینجامد و منافع تجاری آنان را به خطر اندازد. بعد از مدتی شیخ خزعل را متقاعد کرد تا با دولت مرکزی به توافق برسد. روابط شیخ خزعل با ایل قشقایی و بختیاریها : ورود بختیاریها به دایرهٔ حکومت مرکزی به ویژه وزارت کشور و سپس تعیین استانداران و فرماندهان جنوب کشور موجب تشویش و نگرانی رقیب یعنی ایل قشقایی شد. <
نظرات شما عزیزان:
|